به گزارش مشرق،احسان کیانی، دکترای مطالعات خاورمیانه مطلبی را با عنوان حماس ذیل حکومت خودگردان، راهحل میانه که برگرفته از یادداشت لینا خطیب، مدیر سابق «برنامه خاورمیانه» در «بنیاد کارنگی» است منتشر کرد و نوشت:
لینا خطیب، مدیر سابق «برنامه خاورمیانه» در «بنیاد کارنگی» طی یادداشتی در «فارنپالیسی» مورخ ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ادامه فعالیت حماس ذیل حکومت خودگردان فلسطین را راه میانهای بین نابودی حماس یا تداوم حکومتش در غزه قلمداد کرده است.
طبق این سناریو، فعالیت سیاسی حماس ذیل قواعد فتح و حکومت احتمالیاش بر غزه نیز به نیابت از تشکیلات خودگردان خواهد بود. نویسنده معتقد است تعدیل و مهار حماس، هدف واقعبینانهتری از نابودی آن است.
خطیب اذعان دارد که نه حزبالله پس از ترور سیدعباس موسوی؛ نه حشدشعبی پس از ترور ابومهدیالمهندس و نه نیروی قدس سپاه پس از ترور سردار سلیمانی، نابود نشدند. علاوه بر این، نگران است که نابودی حماس، به تقویت جهاد اسلامی و دیگر گروههای آرمانگراتر بینجامد.
به نظر وی، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی میتوانند راهبرد تقلیل و تعدیل نقش حماس را به پیش ببرند تا ضمن توقف جنگ در غزه، مسیر عادیسازی اعراب با اسرائیل و همچنین مذاکرات دوکشوری با تشکیلات خودگردان به عنوان نماینده فلسطینیان نیز تداوم یابد. زیرا بدون پذیرش نقشی برای حماس و دیگر گروههای مقاومت، پیشبرد این مذاکرات، دشوار خواهد بود.
بهزعم خطیب، حتی اگر یحییالسنوار و محمدضیف با این سناریو مخالف باشند، ولی مصر و امارات به واسطه قطر میتوانند موافقت اسماعیلهنیه و خالدمشعل با «نقشآفرینی حماس به مثابه بازیگری فرعی زیر چتر ساف» را جلب کنند.
به نظر نویسنده، برای جلوگیری از اینکه تهران بار دیگر «نسخههایی از حماس را در درازمدت تولید کند»، لازم است که آمریکا پروندههای هستهای، موشکی و منطقهای ایران را به پرونده اعراب و اسرائیل گره زده و «استراتژی جامعی در قبال ایران اتخاذ کند».
خطای این تحلیل این است که حماس را مولود ایران دانسته و از زمینههای شکلگیری این گروه و نمونههای مشابه که همان بیاعتنایی رژیم اسرائیل و حامیانش به حقوق فلسطینیان و تداوم نژادپرستی و اشغالگری این حکومت بوده، غفلت میورزد.
به همین دلیل، این نکته را در نظر نمیگیرد که حتی در صورت مهار حماس ذیل حکومت خودگردان؛ تا زمانی که ماهیت نژادپرستانه رژیم تلآویو تغییر نکند، مقاومت در شکلهای دیگری بازتولید خواهد شد. علاوه بر اینکه محمودعباس نیز از ظرفیت کاریزماتیک و توانایی کافی برای رهبری همه گروههای فلسطینی برخوردار نیست.
حالآنکه اگر مروانبرغوثی، عضو برجسته جنبش فتح، اسیر اسرائیل نبود و به جای محمودعباس قرار میگرفت، این سناریو محتملتر بود.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.